پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
02 بهمن 1398 - 17:39

درس‌های یک بدرقه ۲۵ میلیون نفری

دو دهه پیش بود که یک جریان مشکوک در کشورمان پا گرفت و تلاش می‌کرد تا به بهانه روی کار آمدن یک دولت جدید و باب شدن گفتمان‌هایی مانند «توسعه سیاسی» یا «توسعه فرهنگی»، برخی ریشه‌های عقیدتی و فکری مردم را بزند
نویسنده :
حامد حسین عسگری
کد خبر : 4984

پایگاه رهنما:

دو دهه پیش بود که یک جریان مشکوک در کشورمان پا گرفت و تلاش می‌کرد تا به بهانه روی کار آمدن یک دولت جدید و باب شدن گفتمان‌هایی مانند «توسعه سیاسی» یا «توسعه فرهنگی»، برخی ریشه‌های عقیدتی و فکری مردم را بزند یا حداقل این زیربنا‌های فکری و عقیدتی را مورد طعنه و انزوا قرار دهد. یکی از این زیربنا‌های فکری و عقیدتی، فرهنگ «ایثار و شهادت» است که در آن سال‌های فراموش نشدنی دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، مورد هجمه گاه و بیگاه حامیان خاص دولت وقت قرار می‌گرفت و توجیهشان برای این هجمه‌های همه‌جانبه هم جالب بود؛ خشونت‌زدایی! این جریان تلاش می‌کرد تا فرهنگ ایثار و شهادت را خشونت‌آفرین معرفی کند و به بهانه خشونت‌زدایی و باب شدن فرهنگ تعامل و گفت‌وگو با جهان، با این میراث فرهنگ عاشورا مقابله کند؛ اما تئوری‌پردازان و ترویج‌کنندگان این موضوع، به این سؤال پاسخ نمی‌دادند و هنوز هم پاسخی برای گفتن ندارند که گذشتن از خود برای رفاه و آرامش هم‌وطنان یا همنوعان، کجایش خشونت‌طلبی است یا اساساً اگر این فرهنگ به معنای خشونت‌طلبی است، چرا حضرت سیدالشهدا (ع) که به‌عنوان امام معصوم و حجت خدا، جلوه رحمانیت خداوند برای انسان‌هاست، از جان خود و فرزندان و بهترین یارانش گذشت تا در مقابل بدترین انسان‌های زمانه خود، شمشیر به دست بگیرد و قیام کند؟ بماند که هیچ‌وقت به این سؤالات جواب ندادند و جوابی هم نخواهند داد، اما کمتر کسی هم هست که نداند هدف اصلی این جریان از تئوریزه کردن چنین موهوماتی، چه بوده است. سال‌ها از آن ایام گذشت و در سال‌های اخیر هم موج رفتن نوجوانان و جوانان به اردو‌های راهیان نور روزبه‌روز بیشتر و گسترده‌تر شد و هم میدان اردو‌های جهادی با تأسی به فرهنگ جبهه‌ها گسترده‌تر شد و هم در حالت خاص، مدافعان حرم دهه هفتادی را دیدیم که نه دفاع مقدس را دیده بودند و نه امام (ره) را درک کرده بودند،، اما جانشان را برای حفظ حرم اهل بیت (ع) و دور کردن خطر تروریسم تکفیری از منطقه و حتی مرز‌های کشورمان، تقدیم کردند؛ اما این‌همه ماجرا نیست؛ وقتی در بامداد روز جمعه ۱۳ دی‌ماه خبر شهادت سردار مقاومت «حاج قاسم سلیمانی» به دست شقی‌ترین افراد بشر، در رسانه ملی اعلام شد، یک ایران عزادار شد و به گفته سخنگوی سپاه، ۲۵ میلیون نفر در شهر‌های اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان در تشییع سیدالشهدای مقاومت شرکت کردند و دیگر شهر‌های کشور هم که توفیق میزبانی پیکر «حاج قاسم» را نداشتند، در عزا و تکریم او کم نگذاشتند و یکپارچه قیام کردند و در یک‌کلام، جای‌جای ایران در طی دو سه روز تبدیل شد به همه‌پرسی مقاومت و شهادت. میدان‌دار همه این آیین‌های باشکوه هم نوجوانان و جوانان بودند و بعد از این هم خواهند بود.
تشییع سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و یاران همراهش از جمله مجاهد بزرگ «ابومهدی المهندس» که ایرانی هم نبود و صحنه‌های تکرار نشدنی مواجهه مردم با خبر شهادت این چهره‌های مقاومت و یا حضور آن‌ها در تشییع پیکرشان، نشان داد که فرهنگ ایثار و شهادت نه‌تن‌ها در جامعه ایرانی نمرده و حتی ضعیف نشده است، بلکه اگر نمادی از اخلاص و رشادت و شهادت را ببینند، همه توان خود را برای تکریم و تعظیم آن نماد به میدان می‌آورند؛ یک روز برای محسن حججی ۲۶ ساله و یک روز برای قاسم سلیمانی ۶۳ ساله یا حتی برای ابومهدی عراقی. این‌ها همه نشان می‌دهد که فرهنگ ایثار و شهادت و زمینه‌های آن در ذهن و زندگی مردم و جوانان آنها، یک فرصت طلایی برای هم‌افزایی در جامعه و رشد بیشتر فضیلت‌های اخلاقی و انسانی است. فرهنگ ایثار و شهادت، یعنی از خود گذشتن برای دیگران؛ حالا این از خود گذشتن، یک روز برای امنیت مردم است و روز دیگر برای رفاه و آسایش آن‌ها یا دفع بلا از سرشان، مهم این است که این میدان خالی نمی‌ماند. صحنه‌های ارزشمند و قابل تعظیم حضور بی‌وقفه و بدون چشم‌داشت جوانان دهه شصتی و دهه هفتادی در امدادرسانی به مردم در بلایای طبیعی یا فعالیت خودجوش و اندیشمندانه برخی جوانان برای مقابله با فساد اقتصادی و یا آسیب‌های اجتماعی، همگی برگرفته از روحیه و فرهنگ ایثار و شهادت است که در بزنگاه‌ها به داد این کشور رسیده و بعد از این هم – به‌شرط آنکه قدرش را بدانیم و این روحیه را بیشتر پرورش دهیم - همچنان گره از کار کشور باز خواهد کرد. در یک‌کلام، فرهنگ ایثار و شهادت از بین نخواهد رفت، این ماه هستیم که اگر این فرصت طلایی را قدر ندانیم، از بین خواهیم رفت.

ارسال نظرات